خانهآرشیوها
مـدرسـه علمـیه "الــزهــراء" سلام الله علیها رمشـک
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
مـدرسـه علمـیه "الــزهــراء" سلام الله علیها رمشـک
آدرس: كـرمان، شهـرسـتان قلعـه گـنج، دهسـتان رمشـك، جنب نيـروي انتـظامي شـماره تلفـن: 03443394517
جستجو
پیوندهای وبلاگ
  • > سامانه خدمات اینترنتی مرکز خدمات حوزه های علمیه(سخا)
  • > سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراساني
  • > مرکز آموزش های غیرحضوری حوزه های علمیه خواهران
  • > بانك سوالات و جزوات حوزه هاي علميه خواهران
  • > مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
  • > مسابقه اينترنتي كتابخواني با جايزه
  • > سامانه مدیریت تبلیغات اسلامی
  • > مرکز خدمات حوزه های علمیه
  • > پایگاه اطلاع رسانی حوزه
  • > بر بال اندیشه
کاربران آنلاین
  • « «آن روز سه شنبه بود» روایت زندگی سردار شهید حسن ترک
  • دانلود رایگان کتاب «سه روایت از یک مرد»؛ محمدرضا بایرامی »
دانلود کتاب من زنده ام؛ معصومه آباد
ارسال شده در 1 آبان 1398 توسط مدرسه علمیه الزهراء (سلام الله عليها) رمشک در "کافــه کــتاب"

 

کتاب

 

سی و چند روز بیشتر از حمله‌ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات‌الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی‌ها اول که ماشین‌شان را محاصره می‌کنند، از خوشحالی پایکوبی می‌کنند و پشت بی‌سیم به فرماندهان‌شان اعلام می‌کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می‌گویند از نظر ما شما  ژنرال‌های ایرانی هستید!


خانم آباد در کتابش نوشته است: «نمی‌خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می‌داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می‌ترسیدم. نمی‌توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه‌ی امام حسین می‌خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه‌ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب…

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟ و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کش‌دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه‌ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی‌ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!

 
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه‌ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده….»

عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی‌خبری مفقودالاثری برای خانواده‌اش یا هر کسی که می‌توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده‌ام. معصومه آباد.»
 
کتاب از هشت فصل تشکیل شده است:
* کودکی
* نوجوانی
* انقلاب
* جنگ و اسارت
* زندان الرشید بغداد
* انتظار
* اردوگاه موصل و عنبر
* عکس و اسناد

معصومه آباد می‌گوید: «با خودم عهد بستم که حقیقت را هم‌چنان که دیده و شنیدم بدون اغراق بگویم. مبالغه آفت حقیقت است. آن‌جایی که گریه کردم، می‌گویم گریه کردم و آن‌جا که ترسیدم، می‌گویم ترسیدم!» لحن اثر پا به پای احوال نویسنده و عرصه‌های مختلفی که تجربه می‌کند پیش می‌رود. گاهی که راوی و نویسنده‌ی اثر عصبانی یا رنجور است، کلمات و توصیف‌ها از همین جنس‌اند.

شاید از همین رو کتاب پر از رخداد و جزئیات است و این سؤال را به ذهن می‌آورد که چطور این حجم از توصیف‌ و تصویر به یاد نویسنده مانده است؟ خانم معصومه آباد خود می‌گوید در طول ۱۹ سال‌ بعد از آزادی تا سال ۱۳۹۲ از خاطراتش فرار نکرده و جا به جا و در مراسم‌های مختلف به دعوت جوان‌ها، دانشجویان و هر جمعی که دنبال شنیدن رخدادهای مستند آن روزهای سخت بودند، به سخنرانی و بیان خاطراتش پرداخته است.

نویسنده از کودکی خود و دوره‌ای شروع به نوشتن می‌کند که اولین تصاویر و خاطرات را در ذهن دارد. دو فصل ابتدایی کودکی و نوجوانی شاید حجم کتاب را افزوده باشد، اما این‌قدر هست که مخاطب با شخصیت نویسنده خوب آشنا می‌شود. هرچه باشد او یک نیروی مردمی داوطلب بوده است و برای او خانه‌ و کودکی‌اش اهمیت مضاعفی دارد.

خانم آباد در ابتدای کتاب نوشته است: «سال‌ها بود سنگینی کلمات را بر شانه می‌کشیدم و هر روز خسته‌تر و خمیده‌تر می‌شدم. یک روز که قدم زنان با این کوله‌بار سنگین از پیاده‌رو خیابان وصال می‌گذشتم، به آقای مرتضی سرهنگی – گنجینه‌ی معرفتی شهدا، جانبازان و آزادگان - برخوردم. از حال من پرسید. گفتم هرچه می‌روم و هرچه می‌گذرد این بار سبک نمی‌شود. گفت باری که روی شانه‌های توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی. آن وقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه‌ی زنان کشورمان خواهد درخشید.»

شاید نویسنده‌ی این کتاب یک نویسنده‌ی حرفه‌ای نباشد؛ شاید نقدهایی به ادبیات و سبک بیان خاطراتش بتوان مطرح کرد؛ ولی هرچه هست خواننده در متن مهلت فکر کردن به اتفاقات و تحلیل‌ها را پیدا می‌کند. خواننده در طول کتاب احساس می‌کند با یک زندگی‌نامه‌ی خودنوشت صادق طرف است. واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می‌کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده‌ی اشک خواهد خواند

جهت دریافت رایگان کتاب من زنده ام؛ اینجا را کلیک کنید.

اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

موضوعات
  • همه
  • "معــاونت فــرهنگی"
    • > مناسبت های ملی
    • > مناسبت های مذهبی
    • > مسـابـقات
    • > سفیر کوثرنت
    • > نشست هفتگي_ فرهنگي
    • > صداي مــشاور
    • > ادعيه و مناجات
      • > زيارات
      • > مناجات
      • > دعـــا
    • > نمايشگاه هنــري
    • > حديث هفته
    • > كارگاه مهارتي_تخصصي
    • > احــــكام شرعی
    • > ویتامیــــن طلبــــگـی
  • "معـــاونت آمـوزش"
    • > برنامه تحصیلی
    • > طلاب ممتاز
    • > منابع تحصيلي
  • "معــاونت پژوهـش"
    • > نشست علمی_پژوهشی
    • > سیر مطالعاتی
    • > نرم افزار های علمي پژوهشی
    • > كرسي آزاد انديشي
    • > کارگاه مهارت آموزی
    • > مسـابـقات پژوهشی
    • > دانلود رایگان مقالات و پایان نامه
  • "اســـتاد نوشـت"
  • "طلبـــه نوشـت"
  • "کافــه کــتاب"
  • "صوت و تصویر"
    • > گلچین مداحی و روضه
    • > گلچین مدیحه و مولودی
    • > گلچین عکـس
  • "دانشنامه انــوار مقدسه علیــهم الســـلام"
    • > حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
    • > حضرت فاطمه علیهاالسلام
    • > امام علی علیه السلام
    • > امام حسن علیه السلام
    • > امام حسین علیه السلام
    • > امام سجاد علیه السلام
    • > امام باقر علیه السلام
    • > امام صادق علیه السلام
    • > امام کاظم علیه السلام
    • > امام رضا علیه السلام
    • > امام جواد علیه السلام
    • > امام هادی علیه السلام
    • > امام حسن عسکری علیه السلام
    • > امام مهدی علیه السلام
    • > حضرت زینب علیهاالسلام
    • > حضرت عباس علیه السلام
    • > حضرت ام البنین علیهاالسلام
  • > حضرت معصومه علیهاالسلام
  • " سبك زندگي "
    • > فرزند پـروری
    • > طب اسلامي
    • > بهداشت و سلامت
    • > خانواده
  • " داسـتانـک "
  • " آنتـي شبهه "
  • " قرآن پــژوهـي "
    • > قرآن
    • > تفسيــر
    • > تدبر در كلام وحي
  • " در محضر خوبان "
  • " نهج البلاغه "
    • > نامه ها
    • > خطبه ها
    • > حكمت ها
  • " صحيفه سجاديه "
  • " فرق و مذاهب "
  • " اجتمـاعی "
آخرین مطالب
  • كارگاه منبع يابي
  • نسشت علمي پژوهشي با عنوان «تبيين بيانيه گام دوم انقلاب با محوريت علم و پژوهش»
  • كارگاه آموزشي پاورپوينت
  • نشست علمي پژوهشي با عنوان «بررسي سيره علمي حضرت زهرا سلام الله عليها»
  • نشست علمي پژوهشي باعنوان «آسيب هاي تربيت غلط فرزندان از منظر اسلام»
  • كارگاه «خلاصه نويسي»
  • نشست پژوهشي با عنوان «شخصيت شناسي حضرت زينب سلام الله عليها»
  • ميزگرد بررسي اسلام و ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام
  • نشست پژوهشي «تحليل و بررسي نبوت پيامبر اكرم صلي الله عليه واله فبل از بعثت»
  • نشست پژوهشي «بررسي نقش حضرت زهرا سلام الله عليها در دفاع از حريم ولايت»
سایت مراجع معظم تقلید
















دريافت کد لوگوي سايت 
مراجع معظم تقليد
موتور جستجوی امین
موتور جستجوی امین
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان * به وبلاگ رسمي "مدرسه علميه الزهراء عليهاالسلام رمشك" خوش آمديد.